از غذا خوردن تا حمام کردن
زندگی من ،عکس های یه روز تابستونی که میخواستم بهت فرنی بدم و البته حموم هم بعدش ببرمت رو برات میزارم تا بزرگ که شدی ببینی که میدونم برات جالبه در حال خوردن فرنی مامان پز که جدیدا میگی قاشق بده دست خودم تا بخورم البته نمیگی ها من متوجه میشم اولین باره که بیسکوییت رو به دستت دادم تا خودت بخوری وقتی دیدیم که دیگه با دستمال و آب خالی تمیز نمیشی بردیمت حموم اینجا هم با نگاهت میگی که بغلم کنین الهی قربون اشکات برم کلا دوست نداری سرت کفی باشه و آب رو سرت بریزیم بعد از حموم و گریه به خاطر کلاه حموم که رو سرته ،کلا با هر نوع کلاه و روسری و ...مخالفی ولی من بعضی وقتها سرت میزارم ...
نویسنده :
مامان و بابا
17:55